معنی درختچه ای زینتی

لغت نامه دهخدا

درختچه

درختچه. [دِ رَ چ َ / چ ِ] (اِ مصغر) مصغر درخت. درخت که طبعاً قد کوتاه دارد. درختک. ثُمنُش. جنبه. (یادداشت مرحوم دهخدا).


زینتی

زینتی. [ن َ] (اِخ) شاعر. رجوع به زینبی شود.

زینتی. [ن َ] (اِخ) محمدحسین. از اهل مشهد و شخصی آرمیده و هموار است و در فن بنائی و معماری نادر زمان خود میباشد. چون خیلی درویش نهاد است اشعارش نیز درویشانه می باشد. تاریخ را بسیار خوب می گوید و این رباعیها از اوست:
ای دوست شکست توبه های من مست
زآن روست که صورت قبول تو نبست
از راه کرم قبول کن توبه ٔ من
کآن توبه که شد قبول دیگر نشکست.
###
دم پیش کسی ز غم نمی باید زد
داد از ستم الم نمی باید زد
این درد به هیچکس نمی باید گفت
می باید مرد و دم نمی باید زد...
(مجمع الخواص صص 299- 300).

فرهنگ عمید

درختچه

درخت کوچک،

فارسی به عربی

درختچه

شجیره

فرهنگ فارسی هوشیار

درختچه

درخت که طبعاً قد کوتاه دارد

فرهنگ معین

درختچه

درخت کوچک، درخت کوچکی به ارتفاع یک تا پنج متر که معمولاً تنه مشخص ندارد و از قاعده منشعب است. [خوانش: (~. چِ) (اِمصغ.)]

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

درختچه ای زینتی

1700

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری